شعرهای عاشقانه

شعرهای عاشقانه ی بسیار زیبا   به تاوان کدامین جرم تنم سنگ بلا خورده ؟ سکوتم حرفها دارد ، ببین در من خوشی مرده ببین ای خوب دیروزی ، کجا بودم کجا هستم تو که همدرد من بودی ، ببین با غم چه بشکستم چه ها گفتند و نشنیدم ، بدی کردند و بخشیدم ز تیغ گریه اشکم ریخت... 

شعر حراج عشق(شهریار)

حراج عشق(شهریار) چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم فشردم... 

آخرین مطالب