داستان آموزنده “سلف سرویس”

امت فاکس، نویسنده و فیلسوف معاصر، هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفته بود برای صرف غذا به رستورانی رفت. او که تا آن زمان، هرگز به چنین رستورانی نرفته بود در گوشه ای به انتظار نشست با این نیت که از او پذیرایی شود.clock اما هر چه لحظات بیشتری سپری می شد... 

داستان عجیب قوم لوط

امام باقر علیه السلام فرمود: قوم لوط بهترین قومى بود که خدا آفریده بود ولى ابلیس آنان را سخت به سوى خویش فرا خواند. داستان قوم لوط از این قرار بود که چون مردان همگى براى کار بیرون مى ‏آمدند زنان را تنها مى ‏نهادند و آن هنگام که مردان به خانه ‏هایشان... 

قصه کودکانه عصبانیت

یکی بود یکی نبود، بچه ی کوچک و بداخلاقی بود. روزی پدرش به او کیسه ای پر از میخ و یک چکش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یک میخ به دیوار روبرو بکوب. روز اول پسرک مجبور شد ۳۷ میخ به دیوار روبرو بکوبد. در روزها و هفته ها ی بعد که پسرک توانست خلق و خوی خود را کنترل... 

کریم تر از حاتم

حاتم را پرسیدند که :«هرگز از خود کریمتر دیدی؟» گفت: «بلی، روزی در خانه غلامی یتیم فرود آمدم و وی ده گوسفند داشت. فی الحال یک گوسفند بکشت و بپخت و پیش من آورد. مرا قطعه‌ای از آن خوش آمد، بخوردم.» گفتم : «والله این بسی خوش بود.» حاتم ادامه داد: «غلام بیرون... 

حکایتی خواندنی از افلاطون

زشتی و زیبایی روزی، آدم نادانی که صورت زیبایی داشت، به « افلاطون» که مردی دانشمند بود، گفت: ” ای افلاطون، تو مرد زشتی هستی”. افلاطون گفت: « عیبی که بود گفتی و آن را به همه نشان دادی، اما آنچه که دارم، همه هنر است، ولی تو نمی توانی آن را ببینی. هنر تو، تنها... 

داستان تاثیر شگفت انگیز قران بر روح ما!

یک مسلمان سالخورده، بر روی یک مزرعه  همراه با نوه جوانش زندگی می کرد. پدربزرگ هر صبح زود بر روی میز آشپزخانه می نشست و قرآن را می خواند. نوه اش تمایل داشت عین پدربزرگش باشد و از هر راهی که می توانست سعی می کرد از پدربزرگش تقلید کند. یک روز آن نوه پرسید: پدربزرگ،... 

برای یاد گرفتن فراموش کن!

آفتی عجیب و ناشناخته به جان ذرت‌های دهکده شیوانا افتاده بود و محصولات تعداد زیادی از کشاورزان را از بین برده بود. شیوانا شاگردان مدرسه را فراخواند و گفت: “دوست کشاورزی دارم در یکی از روستاهای دوردست که حتما روش دفع این آفت را می‌داند.  

طرز پخت آش شله قلمکار به روایت ناصر الدین شاه

اکنون ببینیم آش شله قلمکار چیست و از چه زمانی معمول و متداول گردیده است… … ناصرالدین شاه قاجار بنا بر نذری که داشت ۱سالی یک روز آن هم در فصل بهار، به شهرستانک، از ییلاقات شمال غرب تهران و بعدها به علت دوری راه، به قریهء سرخه حصار، واقع در شرق تهران... 

انتخاب دوست

حکایتی از کلیله و دمنه : انتخاب دوست لاک پشتی بود که با عقربی در نزدیکی همدیگر زندگی می کردند . آن دو به هم عادت کرده بودند . روزی از روزها در محل زندگی آنها اتفاقی افتاد و زندگی آنها را به خطر انداخت . لاک پشتی بود که با عقربی در نزدیکی همدیگر زندگی می کردند... 

اتل متل توتوله؟!

حکیمی می گفت “اتل” را به آن جهت با “متل” همراه کردند که قافیه تنگ نیاید والاّ اتل، کجا و متل کجا . آن حکیم می گفت: چون اتل را کاویدم معانی و آثاری از آن دیدم که تا بحال در هیچ عطّاری ندیدم . دهخدای ادیب در باره “اتل” آورده، که او را چند معناست... 

آخرین مطالب