کد مطلب: 59 | زمان انتشار: ۲۱:۴۶:۱۴ - سه شنبه ۱۶ مهر ۱۳۹۲ | بدون نظر | دفعات مشاهده : 707 | |

اشعار استاد شهریار

اشعار استاد شهریار چراغ هدایت

کنون که فتنه فرا رفت و فرصتست ای دوست

بیا که نوبت انس است و الفتست ای دوست

دلم به حال گل و سرو و لاله می سوزد

ز بسکه باغ طبیعت پرآفتست ای دوست

اشعار استاد شهریار چراغ هدایت

مگر تاسفی از رفتگان نخواهی داشت

بیا که صحبت یاران غنیمتست ای دوست

عزیز دار محبت که خارزار جهان

گرش گلی است همانا محبتست ای دوست

اشعار استاد شهریار چراغ هدایت

به کام دشمن دون دست دوستان بستن

به دوستی که نه شرط مروتست ای دوست

فلک همیشه به کام یکی نمی گردد

که آسیای طبیعت به نوبتست ای دوست

اشعار استاد شهریار چراغ هدایت

بیا که پرده پاییز خاطرات انگیز

گشوده اند و عجب لوح عبرتست ای دوست

مآل کار جهان و جهانیان خواهی

بیا ببین که خزان طبیعتست ای دوست

اشعار استاد شهریار چراغ هدایت

گرت به صحبت من روی رغبتی باشد

بیا که با تو مرا حق صحبت است ای دوست

به چشم باز توان شب شناخت راه از چاه

که شهریار چراغ هدایت است ای دوست

اشعار استاد شهریار چراغ هدایت



ارسال نظر



لوگو اسپانسر